یک شمه ز اصلاح می ناب گفتنی است


با زاهدان سرودی ازین باب گفتنی است

هزگز شکست توبه ملولم نداشته است


این نکته در میانه ی اصحاب گفتنی است

ای مردم وصال غم و دور ماندگان


بشنو که حال تشنه به سیراب گفتنی است

نتوان به گفتگو به حقیقت رسید، لیک


افسانه ای ز گوهز نایاب گفتنی است

دیدم به خواب کان لب لعلم به کام بود


گر واقع است و گر غلط این خواب گفتنی است

ابله کسی که عیب خود از دوست نشود


با دوستان حکایت ازین باب گفتنی است

در آتشم درون و برون جوش می زند


این حرف در میان تب و تاب گفتنی است

عرفی مگو به تیره شب هجر حرف می


حرفی است این که در شب مهتاب گفتنی است